RESPINA

LIFE

دلتنگی پیچیده نیست:

یک دل...

یک آسمان...

یک بغض...

و

آرزوهای ترک خورده...

 

 

                                                           به همین سادگی!

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:19 توسط ORCIDEH| |

واحد اندازه گیری مــــــــــــــتر نیست;

اشتیاق است!

مشتاقش که باشی حتی یک قرم هم فاصله ای دور است...

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:16 توسط ORCIDEH| |

هیچ کس نمیتونه منو اینجا، در روحم پیدا کنه
جایی که افسار گسیخته در حال جیغ زدن و دست و پا زدنم
در مشکلات تو گیر افتادم
میدونم چرا؟
و اگه باز سر راحم قرار بگیری
یعنی باز به تو اطمینان می کنم؟
یعنی باز تورو درک می کنم؟

در گوشه نشینی خودم هیچ وقت. . .هیچ وقت اینقدر تنها نبودم
و بعضی چیزها به زمان نیاز دارن
و بعضی وقتها زمان انسان رو به چیزهای دیگه راه نمایی می کنه
و این زمان هست که حکم فرماست
قوانینی رو حکم فرماست که محدودن
که عقل انسان از فهمیدنشون عاجزه
در این دنیای آشفته...

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:15 توسط ORCIDEH| |

شاید آنقدر آبی نباشم که لحظه هایم پر از اقاقیا شود !

شاید آنقدر عاشق نباشم که سروده هایم زمزمه ی هر عابری شود !

شاید آنقدر بزرگ نباشم که مایه ام تمام وجودت را در بر گیرد !

شاید آنقدر نور نباشم که در شبهای تیره ی تنهایی نیازت باشم !

شاید آنی نباشم که در رویا ها درجستجوی آن باشی !

ولی هرکه هستم !

هرچه هستم !

بیش از خود تو را دوست دارم!

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:14 توسط ORCIDEH| |

آسمان سرد ،
زمین سرد ،
هوا سرد ….
دل تو سرد ،
ولی
دل بیچاره ی من در تب تو میسوزد …
لحظه ای هم که شده ،
مرهمی باش و بیا
و مرا سخت، در آغوش بگیر
هوس خواب زمستانی
دارد دلِ سرمازده ام...

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:14 توسط ORCIDEH| |

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:13 توسط ORCIDEH| |

هنوز هم..
چشمانم نگاهت را..
نگاهم لبــانت را..
و لبــانم لبانت را نشانه میرود در طلب یک بــوسه..
هنوز هم زیباست انتظار آغــوشت را کشیدن…
حتی زیباتر از گذشته…

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:12 توسط ORCIDEH| |

دلو از دنیا بریدم، این همه سختی کشیدم
امان از دست تو ای وای، ببین به کجا رسیدم
یه روزی یه روزگاری،همه عشق من این بود
بشم همون که تو میخوای فرصتم ندادند ای وای
یه روز میشه تنها بمونی، اونوقته قدرمو بدونی
اما اون روز خیلی دیره، کاش میشد اینو بدونی
بدونی هیشکی نمیتونه
مثل من عاشقت بمونه
آخه تنهایی خیلی سخته
اینو دلت نمیدونه
دیگه نمیخوام من دستاتو
دیگه نمیخوام من اشکاتو
دیگه از قلبم تو رفتی، تو رفتی، عزیزم
دیگه نمیخوام عاشق باشم
دیگه نمیخوام صادق باشم
دیگه از قلبم تو رفتی، تو رفتی ،عزیزم ای وای...
نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:8 توسط ORCIDEH| |

تمام شهر را هم که بگردی;

درد دلت هضم می شود

نه درد دل هایت...!

نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:2 توسط ORCIDEH| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ