LIFE
*آنقدر باورت دارم که اگر بگویی:باران... خیس می شوم!!!... **محبت,کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!!... عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمید که چراخیس نشد...؟؟؟!!! ***یه سوال داشتم:کوه چون تنها بود سنگ شد؟! یا چون سنگ بود تنها شد؟؟؟!!!... من نه کوه بودم,نه سنگ,پس چرا تنها شدم؟؟؟!!!...
خدایــــــا گر تو هم درد جدایی می کشیدی گر تــو هم زجــر جــدایــی می چـشیـــدی اگر چون من به مــرگ آرزو ها می رسیدی پشیمان می شدی از اینکه عـشـــق را آفریدی انعکاس تصوير م را
چه نجيبانه ...
به رخ کشيده اند.
وقتي نگاهم مي کني
مظلوميت چشمانم را
در آنها جستجو کن
باور کن...
آنها هرگز
به خودمن هم ...
دروغ نگفته اند
آری آری زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست گر بیافروزیش شعله اش در هر کران پیداست ور نه خاموشیست و خاموشی گناه ماست
*~*~~*~* نوجوانی را در حال پرواز بر آسمان خیالش را گرفتند اورا باز خواست کردند,زیرا نیمه ی شب بود و او در منطقه ای بزرگ و ثروتمند در حال گشت و گذار یافتند. اورا با خود بردند... مامور:سلام دیوانه:ولم کنید. مامور:چته؟خماری؟ دیوانه:آره,مگه نمیبینی؟! سیرم,از زندگی,از دنیا,اصلا از همه چی...ولم کنید,بزارید بهحال خودم باشم. مامور:چند وقته مصرف می کنی؟ دیوانه:هفت,هشت سال میشه... مامور با تعجب از سن دیوانه ی نوجوان:به سنت نمی خوره ,چی مصرف می کنی؟ دیوانه:عشق(love) مامور:این دری وری ها چیه میگی؟؟؟!!!...کارت شناسایی... دیوانه:ندارم. مامور: خودتو معرفی کن...کامل کامل... دیوانه مینویسد: اسم:حیران شهرت:سرگردان محل تولد:محراب غم نام پدر:مشقت نام مادر:الهه ناز جرم:عشق,حبس کسی در دل... محکومیت:دیوانگی,ویرانگی... مامور بعد از خواندن این نوشته ها:جناب سروان,این دیوانه را رها کنید... ارکیده
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |